تنهایی

هیچ کس تنهاییم راحس نکرد

تنهایی

هیچ کس تنهاییم راحس نکرد

بدبختی داغونی...

امروز از همچی خوردم از استاد از دوست از هم خونه ای از  اینقدر داغون شدم که اصلا نمیدونم  چیکار میکنم آخه تتوی شهر غریب زندگی میکنم بخدا خیلی تنهام هم خونه ام پوستم کنده بعضی شبها می زنم بیرون تا صبح تتتوی  پارک نزدیک خونه ای گرفتیم روی صندلی می شینم گریه میکنم از این طرف امیدم به یه  بنده خدا بود که امیدم به اون بود که اونم از طریق اینترنت بهم پرید ازم دلخور شده خیلی بدبختم .  

 خدایا خودت کمکم کن    

خدایا  خدایاا خدایا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد